۲:روز تولدش یا ولنتاین برید مسافرت.
۳:بهش بگین من تو رو از رضا٫ علی٫ اشکان و........
بیشتر دوست دارم فقط تو تو قلب من هستی.
۴:به بهانه ی ترافیک دیر برید سر قرار و یا اصلا
نرید بمونید خونه جاروکنید....
۵:وقتی انتظار کادویی گرون قیمت برای تولدش داره بهش
یه شاخه (گل) بهش بدید و بگید یه شاخه
گل بهترین هدیه است.
۶:وقتی پیشش هستید از عطر ۱۰۰ هزار تومانی اش که با
هزار قرض خریده ایراد بگیرید و بگید
به این بو حساسیت دارم.
۷:وقتی میخواد با هاتون شوخی کنه زود ناراحت بشید و
داد و بیداد کنید اون وقت خودتون
یه شوخی باهاش بکنید که دهنش اندازه نلبعکی باز
کلا پسرها رو باید حالشونو گرفت چون ... نیستن
ما مانند خمیر گل چینی هستیم!
وقتی به دنیا می آییم آنقدر نرمیم که به راحتی شکل داده می شویم!
همین طور که بزرگ و بزرگ تر می شویم، سفت تر و سفت تر می شویم تا اینکه در سنین 14 ـ 15 سالگی آنقدر سفت می شویم که دیگر قابل انعطاف نیستیم و تنها با شکستن یا تراش دادن تغییر می کنیم!
پس اگر هنوز نرم هستید و یا کودکانی نرم دارید طوری آن ها را شکل دهید که دیگر برای تغییر نیاز به درد و تحمل شکستن نباشد!
ما همه مانند خمیر گل چینی هستیم!
از دوستانتان انتظار نداشته باشید مانند خمیر بازی عمل کنند! و هرطور که شما می خواهید تغییر کنند! به یاد داشته باشید آنها دوستان دیگری هم دارند و تغییر واقعی برای هریک امکان پذیر نیست! مگر انکه "دورو" باشند!
پس دوستانتان را خودشان بخواهید! همان گونه مانند خمیر گل چینی!
اگه گفتین کی این حرفا رو گفته؟
درد دارم! خیلی درد دارم! نمی دونم مریضی م چیه!
پیش هر دکتری رفتم گفتن معلوم نیست!
مردم میگن باید برم پیش روانشناس اما من که دیوونه نیستم!
صدای زنگ میاد! با درد میرم ببینم کیه!
یه گداس:"دخترم مریضم! درد دارم! اما پول دکتر ندارم! یه کم بهم کمک کن!"
اینم یه نمونه از دردم!
من:"مادر جان منم درد دارم! اما درمون ندارم! دعا کن واسم! منم واست دعا میکنم!"
در رو میزنم! روسری سر میکنم و یه مانتو ساده تن میکنم! کیفم رو بر میدارم میرم پایین!
گدا یه پیرزن خمیده بود! پول رو بهش میدم!
گدا:"خدا خیرت بده دخترم! ایشالا تو هم خوب میشی! ممنونم ازت!"
میرم بالا!
روزنامه رو بر میدارم تا یه کم آروم شم! صفحه حوادث از قتل یه دختر خبر میده!
واااااااااااااااااای من خیلی درد دارم...
روزنامه رو میذارم زمین! تلویزیون رو روشن میکنم ببینم چه خبره!
اخبار همین الآن اعلام کرد:"یه خونه بر اثر گود برداری نادرست ریزش کرده و چند نفر مردن!"
وااااااااااای من چقد درد دارم!
کامپیوتر رو روشن میکنم! میرم اینترنت! یکی از دوستام تو وبلاگش عکس از مردم فقیر و گرسنه ایران گذاشته!
هر روز من دردم بیشتر میشه!
میرم بیرون یه هوایی بخورم! یه پسر کوچولو جلوم رو میگیره:"چسب زخم نمی خواین؟"
بفرمایید! حالا انتظار دارین درد نداشته باشم؟!
به گزارش دفتر خبرگزاری فارس در ترکیه، مسجد و موزه تاریخی ایاصوفیه استانبول که همه ساله پذیرای بیش از یک میلیون بازدیدکننده از این مکان مهم تاریخی است، حدود 10 قرن پیش مهمترین کلیسای جهان مسیحیت بوده و در آن دوران قبله اول مسیحیان به شمار میرفته است.
به دنبال فتح قسطنطنیه در سرزمین روم شرقی توسط سلطان محمد فاتح امپراطور عثمانی و تغییر نام این شهر به «اسلامبول»، سلطان عثمانی این کلیسا را به مسجد تبدیل کرد و وصیت نمود که بعد از وی نیز این مکان به صورت مسجد باقی بماند. اما با وجود این وصیت، بعد از سقوط دولت عثمانی و اعلام جمهوری ترکیه، مسجد ایاصوفیه تغییر کاربری داد و به موزه تبدیل شد.
این مکان تاریخی هنوز هم به عنوان مهمترین مورد منازعه بین ترکهای مسلمان و جهان مسیحی غرب اهمیت خود را حفظ کرده است.
مسجد و به عبارتی موزه ایاصوفیه که همواره مورد توجه توریستهای بازدیدکننده از استانبول بوده در عین حال به عنوان هشتمین عجایب بعد از عجایب هفتگانه جهان مطرح بوده است.
بنای ایاصوفیه در قرن ششم میلادی به دستور ژوستینیانوس امپراطور روم و توسط آنتمیوس و ایسدوروس، دو معمار برجسته رومی بنا نهاده شده است. گفته می شود در پروژه ساخت این بنا علاوه بر دو معمارمذکور تعداد یکصد معمار دیگر به همراه یکصد کارگر در کنار هر معمار مشارکت داشته اند. ساخت این بنا در تاریخ 23 فوریه 532 میلادی آغاز و در مدت پنج سال و ده ماه خاتمه یافته است.
ایاصوفیه که به مدت 916 سال به عنوان کلیسا مورد استفاده قرار گرفته، بعد از فتح استانبول درسال 1453 تبدیل به مسجد شده و به مدت 482 سال نیز به عنوان مسجد مورد استفاده فرار گرفته و در سال 1935 به دستور کمال آتاتورک بنیانگذار جمهوری ترکیه و تصویب هیات وزیران وقت تبدیل به موزه شده است.
این در حالی است که مردم مسلمان ترکیه ضمن مخالفت با این تصمیم، خواهان بازگرداندن این بنای مهم تاریخی به حالت قبلی خود و استفاده از آن به عنوان مسجد هستند. اما دادگاه اداری استانبول با این درخواست مخالفت کرده و اقامه نماز در این مکان را ممنوع اعلام کرده است.
بنا به گزارش «تابناک»، در این میان، شیخ شارجه به صورت سنتی دارای نفوذ بسیاری نسبت به بقیه است که طبعا مورد پسند دیگر شیوخ نیست. کلیت این کشور مجمع الجزایری از نظر ژئوپلتیکی بسیار آسیبپذیر بوده و منابع قدرتی چون جمعیت، جغرافیا، حاکمیت ـ به واسطه محدود شدن آن از طریق سیستم فدرالی ـ ندارند.
از سوی دیگر، اختلافات درونی این شیوخ با یکدیگر هر گونه وحدت در میان کشور را خدشهدار کرده است که از ضعفهای بزرگ امارات متحده عربی به شمار میرود.
این شرایط، زمینه را برای متزلزل بودن قدرت ملی فراهم آورده که البته دولت امارات برای جبران آن، برخی شیوهها در پیش گرفته است. این دولت برای جبران ضعف ناشی از نبود «منابع قدرت»، پیمانهای سیاسی و اقتصادی مهمی با قدرتهای فرامنطقهای از جمله ایالات متحده آمریکا بسته، تا جایی که آثار این پیمانها، امارات را به یک کشور وابسته تقلیل داده است.
اما این همه آن چیزی نبود که بتواند امارات را در برابر اختلافات شدید درونی بیمه کند. این کشور پیش از هر چیز به نوعی از اتحاد در برابر دیگری و دشمنی مشترک که هر آن ممکن است باعث نابودی آن شود، نیاز داشت.
بر این اساس بود که غیریتسازی هویتی دولت امارات در برابر یک کشور قدرتمند و پهناور در شمال خلیج فارس شکل گرفت. در این شکل از گفتمانسازی، ایران یک «دگر» سیاسی و هویتی تعریف شد که نه تنها در صدد تسخیر نظامی و سیاسی این کشور است، بلکه چنین مطامعی را در برابر دیگر کشورهای عربی در سر میپروراند.
این فرآیند غیریتسازی در حالی شکل میگرفت که ایرانیها در پی چنین رویاهایی نبودند. اما آنچه واقعیت داشت، شکلگیری چنین تصوری در ذهن نخبگان عرب، به ویژه نخبگان امارات بود. به این ترتیب، اماراتیها میتوانستند با بزرگنمایی دشمنی از بیرون در مواقع ضروری، وحدت داخلی مورد نیاز را در میان شیخنشینها تضمین کنند.
هنگامی که دیک چینی در سال 2004 گفتت، ایرانیها در صدد احیای امپراتوری باستانی خود از راه تسخیر کشورهای نفتخیز جنوب خلیج فارس هستند، بسیاری از ایرانیها شگفت زده شدند، زیرا چنین رویایی نه در خاطره جمعی ایرانیها مابهازا دارد و نه چنین روحیه یا علاقهای در میان این ملت هست؛ اما با نگاهی به هویتسازی و برنامه ریزیهای هویتی دولت امارات، میتوان پی برد که تصورات نادرست دیک چینی چگونه شکل گرفت.
رمان «سقوط 79» نیز که در اواسط دهه هفتاد میلادی منتشر شد، در صدد القای چنین تفکری بود. در این رمان، آمریکا کشورهای عربی را در چند قدمی یک فاجعه بزرگ نجات میدهد و هواپیماهای آمریکایی با بمباران نیروگاه اتمی بوشهر جهان را از دست کشوری بلند پرواز نجات میدهند!
نویسنده یهودی این رمان، چندین بار در کتاب اشاره دارد که ایرانیها میکوشند، امپراتوری پارس را احیا کنند و در صدد تسخیر حوزههای نفتخیز عربی هستند؛ یعنی همان تصور نابجایی که نویسندگان و روزنامهنگاران امارات، قطر، کویت عربستان و... دوست دارند آن را بشنوند و درباره آن سخن بگویند تا ایدههای قدیمی پانعربیسم را تقویت یا بازتولید کنند.
بنا بر این گزارش، تلاشهای ایران برای دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای، این توهم را در کشورهای عربی دامن میزد که ایران برای دستیابی و تسخیر این کشورها، در حال مسلح شدن بوده و استقلال آنها رو به خطر است.
به این ترتیب امارات پروژه ایران هراسی و شیعه هراسی را از درون برای حفظ وحدت و همگرایی شیوخ پیش میبرد و از سوی دیگر، با دادن پایگاههای نظامی به نیروهای خارجی برای مقابله با دشمن تعریف شده، وابستگی خود را افزایش میدهد که در بلند مدت موجب محو آبروی بینالمللی خود خواهد شد.
در پایان باید گفت، امارات و دولتهای حاشیه خلیجفارس، دروغ و توهمی را که خود آن را تولید کرده بودند، باور داشته و برای حفظ استقلال و حاکمیت خود در برابر «دگری» به نام ایران به سوی دولتی پناه بردند که از این وضعیت بیشترین بهره را برده و استقلال این کشورها را از میان برداشته و با ایجاد پایگاههای نظامی متعدد و نفوذ در ارکان دولتهای عربی، آنها را تبدیل به ابزار فشار خود کرده است.
مرگ بهتر است یا زندگی با…
مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب…..
در انتهای کادر (دید ذهن ما) ، در بزرگی دیده می شود با تابلوی “اتاق عمل”.
چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج می شود.
مرد نفسش را در سینه حبس می کند. دکتر به سمت او می رود. مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند…
دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم… باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی، روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی… اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده…
با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد. سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.
با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد و میگوید:
هه! شوخی کردم… زنت همون اولش مُرد
1. جویدن آدامس در سنگاپور ممنوع است.
2. تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای 15 برای تقلب به زندان فرستاده می شوند.
4. مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال 79 در عراق ممنوع بود.
5. در ایسلند زمانی داشتن سگ خانگی ممنوع بود.
6. در آریزونای آمریکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است.
7. در تایلند همه سینما رو مجبورند هنگام پخش سرود ملی قبل از شروع فیلم قیام کنند.
8. در دانمارک روشن کردن ماشین قبل از چک مردن اینکه بچه ای زیر آن خوابیده است یا نه، ممنوع است.
9. در تایلند انداختن آدامس جویده شده تان 500 دلار جریمه دارد و قبل از خارج شدن از
خانه حتما باید لباس زیر پوشیده باشید.
10. در سال 1888 در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف می کرد تا زمان رد شدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور پیوسته به صدا درآورند.
11. در قرن 16 و 17 میلادی نوشیدن قهوه در ترکیه ممنوع بود و اگر کسی در حین خوردن قهوه دستگیر می شدن، به اعدام محکوم می شد.
12. در فنلاند زمانی پخش کارتون دونالد داک به علت شلوار نپوشیدن شخصیت اصلیت سریال ممنوع بود.
13. تا سال 1984، بلژیکی ها مجبور بودند نام فرزندشان را از یک لیست 1500 نفری در روزهای ناپلئون بطور رندوم انتخاب کنند.
14. در برمه دسترسی به اینترنت غیر قانونی است. اگر فردی با اتهام داشتن مودم دستگیر شود، به زندان محکوم می شود.
برو بمیر : برو گمشو !
بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد !
می میرم برایت : عاشقتم !
می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟
… مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
نمردیم و … : بالاخره اتفاق افتاد !
مردیم تا … : صبرمان تمام شد !
مرده : بی حال !
مردنی : نحیف و لاغر !
مردم : خسته شدم!
من بمیرم ؟ : راست می گی؟
تو رو خدا اگه قصد ازدواج داری بهم بگو
خودم میخوامت
التماست میکنم چرا حرف نمیزنی باهام
هر موقع میبینمت ساکتی
(مکالمه عضنفر با مانکن داخل مغازه!)
1- یکی دلش به صد دل بنده ...
2- یکی صددل ، به یه دل می بنده ...
3- یکی یه دل ، به یه دل می بنده و تا آخر پایبنده ...
4- یکی نمی دونه دلش به کی بنده ...
5- یکی هر بار به یکی دل می بنده ...6- یکی دل می بنده که بخنده ...
7- یکی هم دلش آکبنده ، مونده به کی ببنده ...
دلم می خواد فریاد بزنم دلم می خواد داد بزنم تا همه بفهمن که من تورو دوست دارم دلم می خواد همه بدونن که چقدر از دوریت دارم زجر می کشم می خوام همه بدونن خیلی محتاج دستاتم خیلی محتاج نگاهتم با او چشای پر از مهر و آرامش بخشت می خوام نگاهات همیشه کنارم باشه تا کی باید دور باشیم از هم دیگه طاقت دوریتو ندارم می خوام بدونن که دارن چی به سرم می یارن با بی تفاوتیشون به کی بگم آخه خداااااااااااا تو یه کاری کن تو که این همه بزرگی و توانا یه کاری کن هر چه زودتر به هم برسیم
خیلی دوستت دارم عزیزم
ببینید و بخندید ...
*مدت زمان مکالمه تلفنی شما حداکثر 30 ثانیه است.
*برای یک مسافرت یک هفته ای تنها یک ساک کوچک دستی نیاز دارید.
*در تمام شیشه های مربا و ترشی را خودتان باز می کنید.
*دوستان شما توجهی به کاهش یا افزایش وزن شما ندارند.
*لازم نیست کیفی پر از لوازم بی استفاده را همه جا به دنبال تان بکشید.
*ظرف مدت 10 دقیقه می توانید حمام کنید و برای رفتن به مهمانی آماده شوید.
*هر ساعتی دل تان بخواهد می توانید از خانه بیرون بروید و هر ساعتی دل تان بخواهد می توانید برگردید.
*همکاران تان نمی توانند اشک شما را در بیاورند.
*اگر در 34 سالگی هنوز مجردید، احدی به شما ایراد نمی گیرد.
*رنگ اجزاء صورت شما در هر صورت طبیعی است.
*با یک دسته گل می توانید بسیاری از مشکلات احتمالی را حل کنید.
*وقتی مهمان به خانه شما می آید لازم نیست اتاق را مرتب کنید.
*بدون هدیه می توانید به دیدن تمام اقوام و دوستان تان بروید.
*می توانید آرزوی هر پست و مقامی را داشته باشید.
*حداقل 20 راه برای بازکردن در هر بطری نوشابه داخلی یا خارجی بلد هستید.
*ضرورتی ندارد روز تولد دوستان تان را به خاطر داشته باشید.
ظهر شد پاشووو
به این تصویر بادقت نگاه کنید
سوال:
مربع a با مربع b چه رنگی هستن؟
جواب در ادامه
نزدیک پیاده شدنشون یکی به اون... یکی گفت:
به خدا اگه بزارم دست تو جیبت بکنی! من حساب میکنم...
بعد از راننده پرسید : ببخشید چقدر شد؟
راننده: هزار تومن !
یهو یارو برگشت به راننده گفت: آدمــــــی ؟؟!!
راننده گفت : جـــان ؟
مرد : گفتم آدمی یا نه؟
راننده گفت : حرف دهنتو بفهم درست صحبت کن!
یارو دوباره گفت: نه.. آدمی؟؟!
راننده هم با عصبانیت ترمز کرد برگشت عقب گفت : نــــــــه ... فقط تو آدمی!
یارو گفت : یعنی چی؟ من میگم آدمی هزار تومن؛یا دوتاییمون باهم هزار تومن!!
نه شاهزاده ی یونانی ام نه شاخه زیتونی بر دست دارم
و نه مملکتی که پیشکش کنم
تنها میدانم آآآآآآه ای خدای من !!…
تو را دوست دارم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عاشق ترین عاشق
نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق
@@@@@@@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@@@@@
امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه،تموم خونه دیدار این خونه
فقط خوابه ، تو که رفتی هوای خونه تب داره ،داره از درو دیوارش غم
عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ، بیا بر گرد تا ازعشقت
نمردم،همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت،دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش
حیات خونه دل میگه درختها همه خاموشن،به جای کفتر و گنجشک کلاغای
سیاه پوشن ، چراغ خونه خوابیده توی دنیای خاموشی ، دیگه ساعت رو
طاقچه شده کارش فراموشی ، شده کارش فراموشی ، دیگه بارون نمی
باره اگر چه ابر سیاه ، تو که نیستی توی این خونه ، دیگه آشفته
بازاریست ، تموم گل ها خشکیدن مثل خار بیابون ها ، دیگه از
رنگ و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت
گفتیموسفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم
گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو
به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری
گفتم که تو می دونی،سرخاک
تو می میرم ، ولی
تا لحظه مردن
نمی گیرم
دل از
یعنی میشه که ما دو تا یه روزی به هم برسیم؟
مهم فقط رسیدنه ، حتی اگه کم برسیم
یعنی میشه خوشی بیاد دور ما توری بکشه؟
به آرزوهاش برسه هر کی که دوری بکشه؟
یعنی میشه شب بشینم دست روی موهات بکشم؟
کاشکی بدونم چقـَدَرباید مکافات بکشم
یعنی میشه که شونه هات فقط پناه من باشه؟
چرا تا حالا نشده ، شاید گناه من باشه
یعنی میشه که دستامون با هم مثل یه رشته شه؟
هر کی برای اون یکی درست مثل فرشته شه
یعنی میشه با هم واسه خوشبختی زحمت بکشیم؟
یه خواب راحت بکنیم ، یه آه راحت بکشیم
یعنی میشه بازم بگی دیوونتم من ، دیوونت؟
دوباره عاشقم بشه اون دل مثل رودخونت
یعنی میشه با هم باشیم من و خدامون و خودت؟
درست مثه تولدم ، درست مثه تولدت
یعنی میشه که جای من فقط روی چشات باشه؟
تکیه کلام تو بازم ، من میمیرم برات باشه؟
یعنی میشه فقط یه بار خدا به ما نگا کنه؟
میگی نمیشه ولی من ، همش میگم خدا کنه
یعنی میشه تو دفترش یه لحظه اسم ما باشه؟
یه چیزی بشکنه فقط ، اونم طلسم ما باشه ...
سلام
سلام،سلامی به بلندی آسمان .
به زلال و خلوص چشم ساران
سلامی به لطافت گرمای بهاری
سلامی همچون بوی خوش آشنایی
سلامی بر خواسته از دل و نشسته بر دل
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$_____________________________$$
$$_____________________________$$
$$_________$$$$$$$$$$__________$$
$$___________$$$$$$____________$$
$$___________$$$$$$____________$$
$$___________$$$$$$____________$$
$$___________$$$$$$____________$$
$$___________$$$$$$____________$$
$$___________$$$$$$____________$$
$$___________$$$$$$____________$$
$$___________$$$$$$____________$$
$$___________$$$$$$____________$$
$$_________$$$$$$$$$$__________$$
$$_____________________________$$
$$_____________________________$$
$$______$$$$$_______$$$$$______$$
$$____$$$$$$$$$___$$$$$$$$$____$$
$$___$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$$___$$
$$___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$___$$
$$____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$____$$
$$______$$$$$$$$$$$$$$$$$______$$
$$________$$$$$$$$$$$$$________$$
$$__________$$$$$$$$$__________$$
$$___________$$$$$$$___________$$
$$____________$$$$$____________$$
$$_____________$$$_____________$$
$$______________$______________$$
$$_____________________________$$
$$_____________________________$$
$$___$$$$$$$$$_____$$$$$$$$$___$$
$$_____$$$$$_________$$$$$_____$$
$$_____$$$$$_________$$$$$_____$$
$$_____$$$$$_________$$$$$_____$$
$$_____$$$$$_________$$$$$_____$$
$$_____$$$$$_________$$$$$_____$$
$$_____$$$$$_________$$$$$_____$$
$$_____$$$$$_________$$$$$_____$$
$$_____$$$$$$_______$$$$$$_____$$
$$______$$$$$$_____$$$$$$______$$
$$________$$$$$$$$$$$$$________$$
$$__________$$$$$$$$$__________$$
$$_____________________________$$
$$_____________________________$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
تعداد صفحات : 2
به وبلاگ من خوش آمدید...منتظر نظر هستم..
انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس
دل من بازدید : 643شاهزادهی من بازدید : 559
ضدحال به پسرای بی جنبه!!!! بازدید : 527
ما = خمیر گل چینی! بازدید : 501
علامت تعجب از دردهایش می گوید! بازدید : 489
وقتی اعراب ادعای خلیج فارس می کنند بازدید : 473
عکس عاشقانه سری 1 بازدید : 445
کاریکاتور/فردوسیپوردرنمایشگاه کتاب! بازدید : 437
یعنی میشه بازدید : 417
دُخترونـ ه,پايينـ تنـ ه بازدید : 415